دلا در كنج غم محصور گشتی

ارسال پست
نمایه کاربر
kalaavangaa
پست: 245
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲, ۱۱:۴۷ ق.ظ
محل اقامت: تهران-Ø® دماوند-Ø® فتحنايي(كهن سابق) Ùƒ Ø´ مصطفوی Ù¾ 8
تشکر شده: 9 دفعه

دلا در كنج غم محصور گشتی

پست توسط kalaavangaa »

بسمة تعالی

دلا در كنج غم محصور گشتی


دلا در كنج غم محصور گشتی چرا از دوستا‌ نت دور گشتی

چرا ‌غم میخوری‌محصول‌آن‌چيست چرا تو اينچنين رنجور گشتی

بلا و غصّه هايت آمد از دور چو ماهی ناگهان در تور گشتی

تو رفتی كنج عزلت بی تفاوت نشستی‌روز و شب‌مهجور گشتی

من اوّل گفته‌ بودم ای پريشان سبك شو پس چرا مغرور گشتی

تمام عهد و پيمان را شكستی به بی عهدی خود مشهور گشتی

تن و دستت به هر پيمان بلرزيد وفای عهد را مقهور گشتی

ز بيخ و بن بريدی هر تعهّد شدی تنها و خود مستور گشتی

به لاك خود فرو رفتی تو اكنون نمی‌ گويند كه تو مأجور گشتی

بيا بيرون تو از آن دخمه غم به بينند تا سرا پا شور گشتی

گر آيی كنج آن خانه تو بيرون صفايی داده ‌ای مسرور گشتی

تو از نو بند بر خود عهد و پيمان به اين مهمانيت خود سورگشتی

چه‌كردی‌با خودت‌ای‌سابع دوست همه ياران به تو مبرور گشتی

خدا يا چون تو بودی رهنمايم دلم شاد است وغم‌ها دور گشتی


روز يكشنبه مورّخة1393/6/30 عبّاس توكّلی(سابع) تهران
ارسال پست