ماجرای موش در مزرعه

ارسال پست
نمایه کاربر
kalaavangaa
پست: 245
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲, ۱۱:۴۷ ق.ظ
محل اقامت: تهران-Ø® دماوند-Ø® فتحنايي(كهن سابق) Ùƒ Ø´ مصطفوی Ù¾ 8
تشکر شده: 9 دفعه

ماجرای موش در مزرعه

پست توسط kalaavangaa »

[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif][RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]بسمة تعالی[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]ماجرای موش در مزرعه[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif][/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]درون مزرعه موشی سبكبال شده فارغ ز هر قيل و ز هر قال [/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]تله موشی بديده دست مالك به مرغ و گوسفند و گاو و‌هرمال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]نمود ابلاغ و گفتا از تله موش خبر داده ز آن در بين اموال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]همه گفتند آن هست بر تو قاتل به ما ربطی ندارد نيست هيچ قال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]قضا آمد كه ماری در تله شد زن صاحب ‌مزر‌عه‌ از‌نيش‌بد ‌حال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]بريدند مرغ را سر بهر سوپی از آن سوپ زن بنوشد تا شود حال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]شده گوسفند قربانی در عيادت كه هست همسا‌ يگان بر بسترو بال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]سپس ‌كشتند ‌گاو را روزترحيم زن صاحب مزرعه در دست غسّال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]دراين مدّت نگاهِ موش زسوراخ نگرديده ‌است‌ قطع از‌حال‌ واحوال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]به مشكل فكرمی‌كرد‌، ‌ربط اموال نداشت اوغصّه‌ ای و، بود خوشحال [/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]تو سابع مثل موش هشيار می‌باش هر آنچه ديده‌ای ربطش ‌به چند سال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]اگر باشی تو تند و تيز و چابك خطر دور می‌شود از مال و اموال[/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif][/FONT][/RIGHT]
[RIGHT][FONT=Times New Roman,serif]روز سه شنبه مورّخة1394/2/1 [/FONT] عبّاس توكّلی(سابع) تهران[/RIGHT]
[/FONT][/RIGHT]
ارسال پست