حريم قصّه‌هايم اهل بيت است

[kalaavangaa]

بسمة تعالی

حريم قصّه‌هايم اهل بيت است


حريم قصّه‌ هايم اهل بيت است به شعرم قافيه با وزن و بيت است

رسول ‌الله را چند قصّه دارم ولی‌ الله را بنوشته دارم

خديجه بار ها در قصّه من به زهرا هست هر دم غصّه من

به محسن كرده‌ام هر دم اشاره حسن را در كرم كردم احاله

حسين و زينب و عبّاس و ياران ز كلثوم و سكينه جان نثاران

ز قاسم اكبر و ديگر شهیدان همه جا دارند اندر قصّه‌ی‌ ‌مان

ز قرآن و نماز و رمز قرآن رياضی هست در اعجاز قرآن

ز سجّاد و ز باقر گفته دارم ز صدق جعفری هست كارهايم

حديث قصّه‌ هايم هست موسی تخلّص دارم از ا و من به‌ هر جا

منم سابع غلامم هفتمی را عزيزش دارم هر جا گفتنی را

رضا را بار ها در قصّه گفتم حريمش از ضريح تا قبله گفتم

تمام نقطه ها را گفته‌ام من ز هر باب و ز هر در‌گفته‌ام من

ز قم معصومه گفتم باز گويم جماران را فراوان گفته ‌باشم

مدينه گفتم و گفتم بقيع را نماز جمعه‌ای مسجدالنّبی را

به كعبه بيت ‌و ‌در ‌مروه صفا را احد در كوه و قربانی منی را

معمّا ها بسی بسيار گفتم امام و انبيا چند بار گفتم

فراوان گفته باشم كربلا را ضريح و بارگاه و فتلگاه را

نجف را گفته‌ام من تا به وادی سلامم بر قبور و بر اهالی

زدم بوسه ضريح و ناودانی به كوفه مسجد و ايوان طلايی

به بغداد گفتم و از كاظمينش دو كاظم دفن ويكجا شد مكانش

به سامرّا علی و عسگری را به سرداب و ضريح و گنبدی را

درون قصّه های پيچ و در پيچ ز مهدی گفت سابع و مگو هيچ


روز جمعه مورّجة1393/4/20 عبّاس توكّلی(سابع) تهران